کد مطلب:1777 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:638

(11) مراتب معرفت
آگاهی انسان از حقایق هستی همواره یكسان نیست. آگاهی ما نسبت به امور گاه ظنی و گاه یقینی است.





معرفت حقیقی زمانی به دست می آید كه انسان یك حقیقت را همان طور كه در واقع است بشناسد و نسبت به آن یقین داشته باشد. یقین زمانی حاصل می شود كه هیچ گونه تردیدی نیست به درستی آگاهی خود نداشته باشیم. بنابراین معرفت حقیقی اولا مطابق با واقع است و ثانیا یقینی است یعنی به شك و تردید آلوده نیست.





كسی كه دارای معرفت یقینی به حقایق است در واقع به كمال یكی از قوای نفس خود نزدیك تر شده است. قوه عاقله انسان هر چه دارای معرفت یقینی بیشتری باشد دارای كمال برتری است چنان قبلا گفتیم منشا معرفت جویی انسان كمال خواهی اوست یعنی انسان به وسیله معرفت نوعی برتری و كمال را در خود پدید می آورد و چون انسان فطرتا خواستار كمال است به طور فطری خواستار معرفت است هر چه معرفت انسان به حقایق عالم بیشتر باشد و هر چه معرفت او یقینی تر و پیراسته تر از شك و تردید باشد كمال حاصل از معرفت او قوی تر و برتر است بنابراین آدمی به طور فطری خواهان یقین محكم تر و استوارتر است و اگر آن چه انسان به آن معرفت دارد موجود اشرف و كامل تر باشد كمال قوه عاقله انسان نیز برتر خواهد بود پس می توان گفت برترین كمال قوه عاقله انسان شناخت یقینی خداوند است زیرا خداوند كمال مطلق است و هیچ موجودی به درجه كمال او نمی رسد.





معرفت انسان به خداوند همانند دیگر معرفت های او دارای مراتبی است انسان پس از حصول علم به وجود خداوند در حقیقت شك و تردید را از بین می برد و به رتبه یقین می رسد ولی یقین او نیز می تواند رشد كند و استحكام بیشتری یابد.





اولین مرتبه از مراتب یقین را علم الیقین می نامند علم الیقین از طریق استدلال به دست می آید. براهین كلامی و فلسفی موجب علم الیقین می شوند؛ مشروط بر آن كه انسان تحت تاثیر گرایشات نفسانی نباشد بنابراین باید گفت رسیدن به مرتبه علم الیقین نیز نیازمند مجاهده با نفس است فردی می تواند نتایج براهین كلامی و فلسفی را بپذیرد و به آنها معتقد شود كه نفس خود را تربیت كرده باشد و با تمرین و ممارست آموخته باشد كه در مسیر كشف حقیقت از گرایشات نفسانی مزاحم پرهیز كند و فقط تابع حكم عقل خویش گردد تربیت نفس به گونه ای كه در برابر حكم عقل تسلیم باشد، اختصاص به مؤمنین ندارد یعنی فرد غیر مؤمن هم می تواند در این مرحله با نفس خود مبارزه كند و خود را به تابیعت حكم عقل عادت دهد.البته اگر كسی بتواند چنین كاری كند به زودی ایمان در دل او راه خواهد یافت زیرا ایمان به خدا و معارف دین مطابق حكم عقل است.





دومین مرتبه یقین عین الیقین نام دارد در این مرتبه، حقیقت به كمك بصیرت درونی مشاهده می شود و به صورت روشن تر و آشكارتر بر صاحب یقین معلوم می گردد. شخص در مرتبه علم الیقین از طریق لوازم و وسایط حقیقت را در می یافت ولی در مرتبه عین الیقین خود حقیقت را می بیند برای تشبیه گفته اند كه علم الیقین مانند آگاهی از وجود آتش به واسطه مشاهده دود است و عین الیقین همچون آگاهی از وجود آتش با مشاهده خود آن است عین الیقین نیز نیازمند مجاهده با نفس و تصفیه باطن از آلودگی هاست كسی می تواند به این مرتبه برسد كه بر گرایشات نفسانی خود مسلط باشد از ارتكاب گناه پرهیز كند و ریاضت های شرعی را تحمل كند. تفاوت مجاهده با نفس در این مرتبه با مرتبه علم الیقین این است كه در این مرتبه فرد به سبب داشتن علم الیقین به مرتبه نخست ایمان راه یافته و تصفیه باطن خود را باید با تبعیت از شریعت صورت دهد بنابراین می توان درك رتبه عین الیقین را مخصوص مؤمنان دانست. انسان مؤمن در اثر پیروی از فرمان پروردگار خود مرتبه یقین خود را بالا می برد و بر كمال قوه عاقله خویش می افزاید و عمل صالح را نردبان كمال حقیقی خویش قرار می دهد.





مرتبه سوم از مراتب یقین حق الیقین است. در این مرحله انسان خود و همه هستی را فقیر می یابد آن گونه كه فیض دائمی خداوند به آنان می رسد. درك انسان در این مرتبه از مشاهده هم واضح تر و نزدیك تر است. مانند كسی كه داخل در آتش شود.





چنین فردی علاوه بر مشاهده حرارت آتش را با همه وجود احساس می كند پس درك عمیق تر و نزدیك تری از آتش دارد صاحب حق الیقین نیز حضور خداوند را با همه وجود حس می كند و خود را پیوسته دریافت كننده فیض خداوند می بیند رسیدن به این مرتبه با ریاضت ها و مجاهدت های دشوارتری ممكن می شود. باید علایق مادی و دنیایی را ترك گفت و عمل صالح و تصفیه باطن را ادامه داد تا جایی كه حتی تخیلات انسان در اختیار خود او باشد و از آلودگی دنیا پیراسته شود.





مرتبه بالاتر از حق الیقین مرتبه فنا است انسان عارف در اثر سیر و سلوك و انجام ریاضت های شرعی به مرتبه ای می رسد كه خود را نمی بیند و جز وجود خداوند مطلق وجودی را مشاهده نمی كند و در نظر او موجودات دیگر حباب های روی آبند كه هیچ اصالتی ندارند و تنها دریایی كه زیر این حباب ها و كف هاست حقیقت دارد. عارف وقتی كه علم و قدرت و اراده ای جز علم و اراده و قدرت خداوند نبیند به این مقام رسیده است.





دستیابی به این مراتب فقط از طریق ریاضت های شرعی امكان پذیر است و پایداری و خلوص و توكل می خواهد و مهم تر از همه نیازمند راهنمایی معلمان و مربیان آزموده و عارف است سالك این طریق باید از تعلیم و تربیت انسان های راه رفته بهره گیرد و در تمامی مسیر عقل و شرع را چراغ هدایت و میزان سنجش خطا از صواب قرار دهد و به هیچ بهانه ای از این دو تخطی نكند و گرنه در خطر سقوط و در معرض هلاك خواهد بود.







انواع توحید

معرفت حقیقی به خداوند معرفت به وجود و صفات اوست كسی كه به خداوند معرفت دارد به یگانگی او آگاه است اعتقاد به توحید رابطه انسان و خداوند را تشكیل می دهد در نتیجه همه اعمالی كه این عقیده را تقویت می كنند از لحاظ اخلاقی ارزشمند هستند و به كمال حقیقی انسان كمك می كنند از سوی دیگر عقیده به توحید در اعمال و روابط دیگر انسان نیز تأثیر فراوانی دارد. انسان موحد در روابط خود با دیگر انسان ها و محیط به گونه ای عمل می كند كه با رفتار و عمل انسان های مشرك متفاوت است.





توحید عقیده ای ظریف و دقیق است كه شناخت تفصیلی آن نیازمند آگاهی از انواع آن است انواع توحید عبارتند از: توحید ذات، توحید صفات، توحید افعال و توحید در عبادت.







توحید ذات

مقصود از توحید ذات توحید خداوند یگانه است یعنی موجودی كه واجب الوجود است و مبدا همه هستی است یكی است قل هواللَّه احد مثل و مانند ندارد لیس كمثله شی و در مرتبه وجود او موجودی نیست و لم یكن له كفوا احد







توحید صفات

توحید صفات یعنی عقیده به این كه صفات خداوند عین ذات اوست و صفات او نیز یكدیگر یگانه اند یعنی تعدد صفات موجب كثرت در ذات او نیست توحید ذات به این معناست كه موجود واجب دیگری غیر از خداوند و جود ندارد یعنی توحید ذات وجود مثل و مانند را برای خداوند نفی می كند به این معنا كه علاوه بر آن كه خارج از ذات خداوند واجب الوجود دیگری وجود ندارد ذات خداوند نیز منزه از هر گونه كثرت و تركیب است.







توحید افعالی

خداوند همان طور كه در ذات شریك ندارد در فاعلیت نیز شریكی ندارد همه موجودات وابسته به اویند و هیچ فعلی از موجودات مستقل از فاعلیت خداوند نیست و تاثیر هر فاعلی در عالم قائم به خداوند است. انسان اگر چه در سرنوشت خویش مؤثر است ولی این تاثیر را به حول و قوه الهی داراست نه آن كه فاعلی هم عرض با خداوند باشد هر فعل و حركتی در عالم به فعل و اراده خداوند وابسته است و هیچ موجودی وانهاده به خود نیست.







توحید در عبادت

اعتقاد به یگانگی ذات و توحید صفات و افعال خداوند در انسان بینشی پدید می آورد كه او را به برقراری رابطه ای خاص با خدا و جهان وادار می كند. انسانی كه از لحاظ نظری به توحید ذات و صفات و افعال خداوند باور داشته باشد، در عمل به سوی خداوند می شتابد و توحید عملی را در خود محقق می سازد. توحید نظری علاوه بر آن كه كمال قوه نظری نفس است مبدا افعال و رفتاری در انسان می شود كه كمالات دیگری نیز در او پدید می آورد.





توحید در عبادت یعنی یگانه پرستی و تنها از خداوند اطاعت كردن و همه اعمال را برای او انجام دادن اگر چه عبادت به اعمالی همچون نماز و روزه و نیایش خداوند گفته می شود و هر انسان موحد باید این اعمال را برای خدا انجام دهد و در عبادت پروردگار شریكی را راه ندهد ولی عبادت منحصر به این اعمال نیست اگر كسی به كارهای خود جهت الهی بدهد و برای خدا كار كند عبادت كرده است از همین رو حضرت ابراهیم می گوید:





ان صلوتی و نسكی و محیای و مماتی للَّه رب العالمین... (55)







سؤالات

1 - دو مشخصه معرفت حقیقی را بیان كنید؟





2 - منشأ معرفت جویی انسان چیست؟





3 - برترین كمال قوه عاقله انسان چیست؟ چرا؟





4 - علم الیقین از چه طریقی و با چه شرایطی حاصل می شود؟





5 - مرتبه عین الیقین از چه طریقی و با چه شرایطی حاصل می شود و چرا این رتبه مخصوص مؤمنان است؟





6- كسی كه در مرتبه حق الیقین است درباره خداوند چه احساسی دارد؟





7- توحید ذاتی یعنی چه؟ و آیه ای كه دلالت بر آن داشته باشد بنویسید؟





8- توحید صفاتی به چه معناست؟





9- اعتقاد به یگانگی و توحید افعالی چه تأثیری در اخلاق انسان دارد؟





10- توحید افعالی و توحید در عبادت را توضیح دهید.





11- توحید در عبادت چه مقدماتی را می طلبد؟





12- آیا می توانگفت كه توحید در عبادت منحصر به اعمال عبادی است؟ علت را با ذكر آیه ای بیان كنید؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

55 - انعام، 162.